نقدی پیرامون بحران حاکم بر بنگاه های اقتصادی ایران

چکیده

ارزیابی حدود ۳۰ بنگاه اقتصادی نشان می دهد که این بنگاهها به دلیل نداشتن راهبری چابک، تیم موثر کاری و خلاق، نداشتن روند سیستماتیک کنترل کیفیت و ارائه خدمات، از توانایی لازم برای رقابت با بنگاه های خارجی برخوردار نبوده و همچنین در رقابت با بنگاه های داخلی نوآور سریعا شکست خورده و حذف می شوند. مطالعات تجربی بر روی نحوه عملکرد بنگاه‌های اقتصادی داخلی در مقایسه با چندین بنگاه اقتصادی چینی در طی سالهای ۸۴ تا ۹۵ بیانگر این مهم است که چینی ها درک بسیار واضحی از برخی مفاهیم به ظاهر ساده همچون کیفیت(عملکرد)، کارکرد، بهای تمام شده دارند، و می توانند توازن بسیار خوبی را بین بهای تمام شده، کارکرد مورد انتظار و عملکرد(کیفیت) مورد انتظار مشتری برقرار نمایند. این مفاهیم همگی در تکنیک مدیریتی بنام مهندسی ارزش وجود دارد و نهادینه شدن این تکنیک در سطوح مختلف بنگاه های اقتصادی چینی، یکی از عوامل و ابزارهای موفقیت های بسیار زیاد چینی ها در عرصه های مختلف بین الملی بوده است.

کلمات کلیدی

کلمات کلیدی: مهندسی ارزش، بنگاه اقتصادی، تولید رقابتی

خبرگزاری علم و فناوری استان اصفهان

چرا کتاب هنر شفاف اندیشیدن را حداقل باید سه بار بخوانیم!

چکیده

یادداشت‌های رولف دوبلی حاوی نقل‌قول‌ها و درس‌های کلیدی، ایده‌ها و عبارات مهم می‌باشد.

  • خطای بقا یعنی افراد دائماً احتمال موفقیت خود را زیاد از حد تخمین بزنند. با سر زدن به قبرستان پروژه‌ها، سرمایه‌گذاری‌ها و شغل‌هایی که در زمانی بسیار امیدوارکننده به نظر می‌رسید، در برابر این خطا موضع بگیر. قدم زدن در این قبرستان، ناخوشایند ولی برای شفاف شدن ذهنت لازم است.
  • هر وقت یک شرکت ادعا کرد محصولاتش به خاطر «شهرت بیشتر » بهترند، بدبین باش. چرا یک محصول صرفاً باید به خاطر این‌که بیشتر به فروش می‌رسد بهتر باشد؟ جمله‌ی حکیمانه سامرست موام را به خاطر بسپار: اگر پنجاه میلیون نفر چیز احمقانه‌ای بگویند، آن چیز کماکان احمقانه است.
    • اگر کسی در فروشگاه سراغت آمد تا از تو بخواهد یک نوشیدنی، یک تکه پنیر یا یک مشت زیتون را تست کنی، پیشنهادش را رد کن. این توصیه من است مگر اینکه دلت بخواهد یخچالت را پر کنی از چیزهایی که هیچ علاقه‌ای به آن‌ها نداری.
    • خطای تائید، ریشه در همه‌ی تصورهای غلط ما دارد. تمایل به تفسیر اطلاعات جدید به گونه‌ای است که با تئوری‌های موجود، باورها و اعتقادات ما هماهنگ باشد. به بیان دیگر، هر داده‌ی جدیدی را که با نظرهای کنونی‌مان تناقض داشته باشند فیلتر می‌کنیم. یک عادت خطرناک. آلدوس هاکسلی می‌گوید: حقایق با نادیده‌ گرفته شدن از هستی ساقط نمی‌شوند.
    • نویسندگان کتاب‌های خودآموز و مرتبط با زود پول دار شدن توده‌ای از دلایل را جمع آوری می‌کنند تا پیش‌پا افتاده‌ترین تئوری‌ها را بزرگ جلوه دهند. مثلاً «مدیتیشن کلید خوشحالی است » هر خواننده‌ای که دنبال شواهد متناقض است تلاش بیهوده می‌کند؛ در هیچ کجای این کتاب‌ها کسانی را که بدون مدیتیشن در زندگی موفق می‌شوند یا کسانی را که باوجود مدیتیشن همچنان ناراحت‌اند، پیدا نمی‌کنیم.
    • آرتور کیلر- کروچ، منتقد ادبی، یک شعار به یادماندنی دارد: جگرگوشه‌های خودت را بکش. این نصیحت او به نویسندگانی است که در بریدن جملات عزیز اما زائد خود مشکل داشتند. درخواست کیلر-کروچ نه فقط برای نویسندگان مردد بلکه برای همه‌ی ماست که به سکوت کرکننده‌ی رضایت گوش می‌دهیم. برای مبارزه با خطای تائید، سعی کن باورهای خودت را (در مورد جهان‌بینی، سرمایه‌گذاری‌ها، ازدواج، سلامت، رژیم غذایی و استراتژی‌های شغلی) بنویسی و شروع کنی به پیدا کردن شواهد متناقض.
    • خلاص شدن از شر عقایدی که مثل دوستان قدیمی آدم هستند سخت اما ضروری است.

    • با گذراندن وقت خود با کسانی که متفاوت با تو فکر می‌کنند، کسانی که تجربه و مهارتشان با تو متفاوت است از خودت در برابر اثر خطای در دسترس بودن محافظت کن. ما اطلاعات غلط را به نبود اطلاعات ترجیح می‌دهیم. به خاطر همین خطای در دسترس بودن است که خیلی از بانک‌ها ضررهای میلیاردی داده‌اند. ما برای غلبه بر خطای در دسترس بودن به ورودی‌هایی از جانب بقیه نیاز داریم.
    • همیشه مراقب دانش شوفر باش. هیچ وقت سخنگوی شرکت، رئیس سیرک، گوینده‌ی خبر تلویزیون، سخنران لفاظ، فروشنده‌ی خوش‌زبان یا یک آدم کلیشه پرداز را با کسانی که واقعاً چیزی بلدند اشتباه نگیر.
    • کارشناسان واقعی به مرزهای آنچه می‌دانند و آنچه نمی‌دانند واقف‌اند. اگر احساس کنند خارج از دایره‌ی توانایی‌هایشان قرار دارند به سادگی سکوت می‌کنند یا می‌گویند «نمی‌دانم». این جمله را هم بدون عذرخواهی و حتی با افتخار بیان می‌کنند.
    • تصور نکن که مثل یک امپراتور رومی همه چیز را در زندگی در مشت خود داری. خودت را زیاد از حد خونسرد جلوه نده. به همین خاطر، بر چیزهای مهمی که واقعاً روی‌شان اثر داری تمرکز کن. درباره سایر موارد: هر چه می‌خواهد بشود، می‌شود.
    • قبل از آن‌که پیشنهادهای موجود را بررسی کنی به‌دقت فکر کن چه می‌خواهی. معیارهایت را بنویس و کاملاً به آن‌ها پایبند باش. درک کن که هرگز نمی‌توانی تصمیم کاملی بگیری. با توجه به سیلاب احتمالات، داشتن چنین هدفی نوعی کمال‌گرایی غیرمنطقی محسوب می‌شود. در عوض یاد بگیر یک تصمیم «خوب» را دوست داشته باشی. حتی در مورد شریک زندگی. آیا فقط باید به دنبال بهترین‌ها بود؟ در عصر تنوع نامحدود، عکس آن صدق می‌کند. حالت بهینه در شرایط جدید چنین است؛        خوب بودن به اندازه‌ی کافی
    • می‌توان با قاطعیت گفت ما در جمع کردن اشیا بسیار ماهرتریم تا در دور ریختن آن‌ها. این پدید‌ه‌ نه تنها این مسئله را که چرا ما خانه‌ی خود را با اثاثیه به درد نخور پر می‌کنیم توجیه می‌کند، بلکه نشان می‌دهد چرا عاشقان تمبر، ساعت و قطعات هنری به سختی حاضرند از آن‌ها جدا شوند. اثر مالکیت باعث می‌شود در لحظه‌ای که مالکیت چیزی را به دست می‌آوریم، آن چیز به نظرمان ارزشمندتر برسد.
    • تبلیغات می‌گویند:«فقط تا وقتی سهم‌ها سود می‌دهند» . پوسترها هشدار می‌دهند: «فقط امروز». صاحبان گالری‌ها از همین خطای کمبود سوءاستفاده می‌کنند و نشانه‌های قرمز« فروخته شد » را زیر نقاشی‌های خود می‌گذارند تا کارهای باقیمانده‌ی خود را نمونه‌هایی کمیاب معرفی کنند که باید هر چه سریع‌تر آن‌ها را خرید.
    • پاسخ معمول به کمبود باعث ایجاد خلل در شفاف‌اندیشی می‌شود. ارزش محصولات و خدمات را صرفاً بر اساس قیمت و مزایای آن‌ها بسنج. اینکه یک محصول در حال اتمام است یا پزشکان لندن به آن علاقه‌مند شده‌اند نباید در ارزشش اثرگذار تلقی شود.
    • اثر هاله‌ای وقتی اتفاق می‌افتد که تنها یک جنبه‌ی ما را جذب کند و چگونگی نگاه ما به تصویر کلی را تحت تأثیر قرار دهد. اثر هاله‌ای جلوی دیدن خصوصیت‌های واقعی را می‌گیرد. برای خنثی کردن این اثر، از ارزش ظاهری فراتر برو و از برجسته‌ترین ویژگی‌ها فاکتور بگیر.
    • نیم‌کره چپ و راست مغز را فراموش کن. تفاوت بین تفکر ذاتی و تفکر آگاهانه به مراتب قابل ملاحظه‌تر است. در مورد تصمیم‌های مهم یادت باشد که در سطح ذاتی، ما در برخورد با داستان‌های محتمل نقطه ضعف داریم؛ بنابراین، مراقب جزئیات راحت و پایان‌های خوش باش. یادت باشد: اگر یک شرط اضافی اعمال شد، بدون اهمیت به اینکه چقدر محتمل به نظر می‌رسد، احتمال آن اتفاق کمتر می‌شود نه بیشتر.
    • این توصیه‌ها را که از نظر علمی نیز تائید شده‌اند به کار ببر تا تصمیمات بهتر و هوشمندانه‌تری بگیری:

    1. از چیزهای منفی که نمی‌توانی به آن‌ها عادت کنی اجتناب کن. مثل تردد بین خانه و محل کار، سروصدا یا استرس مزمن
    2. از چیزهای مادی مثل ماشین، خانه، برنده شدن در لاتاری، پاداش‌ها و جوایز انتظار شادی کوتاه مدت داشته باش.
    3. تا حد ممکن وقت آزاد و مستقل برای خودت در نظر بگیر چون آثار مثبت طولانی‌مدت معمولاً ازآنچه پیوسته انجامش می‌دهی نشئت می‌گیرد.
    4. علایقت را دنبال کن حتی اگر مجبور باشی بخشی از درآمدت را صرفشان کنی.

کلمات کلیدی

تغییر زندگی، تحول فردی، تحول جامعه

انتشارات ….. ترجممه عادل فردوسی پور

نقدی کوتاه بر کتاب “تیم ملی بهبود” داستانی عاشقانه از یک تحول کسب و کارانه

چکیده

آموزش مفاهیم تخصصی حوزه مدیریت و صنایع به سبکی قابل درک برای عموم علاقه مندان به حوزه های مختلف کارآفرینی و راه اندازی کسب و کار از مشکل ترین فعالیت ها می باشد. این کتاب با بهره گیری از یک سبک رمان گونه به ساده ترین شکل ممکن توانسته است مفاهیم مدیریت مشارکتی و صنایع و بهره وری سازمانی را بیان کند.

    • مقدمه: چگونه این کتاب به دست بنده رسید؟

مردادماه بود که درخواستی مبنی بر کوچینگ اسکرام یک شرکت خوب فناوری اطلاعات بنام گروه انفورماتیکی پاکا با مدیریت آقای مهندس شمگانی مطرح شد. زمانی که با مهندس شمگانی اولین جلسه آشنایی با مجموعه پاکا و کسب و کارشان را داشتم خیلی مشعوف بودم که با یکی دیگر از مدیران مشتاق و پیگیر تحول کسب و کار, بهبود و توسعه آشنا می شدم. مدیری که نیروی انسانی برایش ارزش دارد و افزایش بهره وری و توسعه را پیگیر است. خوشحالم از اینکه در این اوضاع اقتصادی مدیران خوب ما روز به روز به افزایش بهره وری می اندیشند.

        • آنکس که بداند و بداند که بداند / اسب خرد از گنبد گردون بجهاند
        • آن کس که بداند و نداند که بداند / آگاه نمایید که بس خفته نماند
        • آن کس که نداند و بداند که نداند / لنگان خرک خویش به منزل برساند
        • آن کس که نداند و نداند که نداند / در جهل مرکب ابدالدهر بماند

    و اما چرا این دوره کوچینگ با سایر کوچینگ های بنده تمایز داشت!؟

قانون “کارما” کار خودش را کرد: جلسه دوم کوچینگ اسکرام در شرکت پاکا رو به اتمام بود که یکی از کارکنان محترم این شرکت آقای مهندس آرش رفتاری کتابی را جهت مطالعه به بنده دادند بنام : “تیم ملی بهبود داستانی عاشقانه از یک تحول کسب و کارانه ” نوشته هادی آقازاده . رسیدن این کتاب دست بنده شبیه این بود که انگار یکی از قوانین “کارما ” در حال فعالیت بود. به همین دلیل دست‌به‌قلم شدم تا مطلبی بنویسم.

    • نبش قبر خاطرات خیلی دور, خیلی نزدیک

مقدمه این کتاب رمان گونه عاشقانه را خواندم و برایم جالب بود چون سبک نوشتارش شبیه نوشتارهای خودم بود ساده و بی الایش. هر چه جلوتر می‌رفتم حس پیوند عمیق تری با این کتاب می‌گرفتم انگار که هر بخش آن را عمیقا تجربه کرده ام! هر چه کتاب را بیشتر ادامه میدادم همزادپنداری من با امیرحسین که شخصیت اصلی داستان بود بیشتر میشد ! و صحنه هایی از گذشته پر فراز و نشیب یکی از تجربه های کاری بنده جلوی چشمانم می‌گذشت! با خواندن بخش هایی بغض گلویم می ترکید و با بخش هایی مشعوف و جاهایی هم حس غرور و قدرت در بند بند وجودم زبانه می کشید. انگار امیرحسین (شخصیت اول این داستان) خود من بودم. چقدر وجه اشتراک بین ما بود!

    • گاهی چه زود دیر می شود گاهی…

سال ۹۰-۹۱ بود ،سالی پر از رویدادهای شیرین و تلخ. زمانی که یک کارگاه کوچک ترشیجات و شوریجات رو به ورشکستگی می‌رفت و از ۱۵ نیروی کار، تنها ۵ نفر مانده بودند. این کارگاه کوچک در یکی از مناطق صنعتی اصفهان قرار داشت و رو به تعطیلی می‌رفت. ازآنجا که یکی از سهامداران این کارگاه با بنده آشنایی نزدیکی داشتند و هرروز گله و شکایتشان را می‌شنیدم ، تصمیم گرفتم کمکی کرده باشم !آن زمان جوان بودم و جویای نام و البته نان ! رویای من این بود که یکی از برترین مدیران جوان کشور شناخته شوم و چه فرصتی بهتر از این ! خلاصه می‌گویم که در مدت ۹ ماه توانستم کارگاه روبه تعطیلی ۵ نفره را تبدیل به کارخانه‌ای کنم که محصولاتش به برخی کشورهای عربی صادر شد و هم اکنون هم می شود و از طرفی محصولاتش به شمالی‌ترین و جنوبی‌ترین نقطه کشور توزیع شد و هم اکنون هم همینطور است. زمانی که تصمیم به شروع این تحول گرفتم هیچ درکی از “فرایند” و “بهبود عملکرد”نداشتم، نمی‌دانستم از کجا باید شروع کنم فقط باور داشتم که موفق می‌شوم و باید این کار رو انجام می دادم.

    • به گفته ریچارد برامون مدیر گروه ویرجین: “اگر کسی به شما یک فرصت کاری را پیشنهاد کرد، اما اطمینان نداشتید که بتوانید آنرا انجام دهید، ابتدا آنرا قبول کنید سپس یاد بگیرید که چگونه آنرا انجام دهید.” ریچارد برانسون

آن زمان من دانشجوی ارشد مهندسی نرم‌افزار بودم و همزمان چندین فعالیت مختلف انجام میدادم(عجب دورانی بود!) و هیچ‌چیزی راجع به مهندسی صنایع نمی‌دانستم شروع کردم به خواندن کتاب‌های مدیریتی ! حتی نمی‌دانستم که چه باید بخوانم و از کجا شروع کنم یا چه کلاسی بروم ! آن‌قدر کتاب خواندم که پله پله به دنیای مهندسی صنایع و مدیریت کسب وکار وارد شدم و مفاهیمی که یاد می‌گرفتم را به‌سرعت اجرایی می‌کردم . از ‘گسترش کیفیت فراگیر QFD’ تا ‘مدیریت ارتباط با مشتری CRM’ ، از مهندسی ارزش گرفته تا ابزار های مدیریتی و …

    • آری این چنین بود ای برادر …

دوران پر استرسی بود برای بنده ایمان داشتم که موفق میشوم و البته انگیزه های لازم را هم داشتم. چه بلاهایی که سرمان نیامد و چه دستاوردهایی که نداشتیم ! اگرچه پس از ۹ ماه تلاش موفقیت‌های بسیار بی‌نظیری کسب شد و یک کارگاه ۵ نفری تبدیل به یک کارخانه ۵۰ نفری با تنوع محصولات مختلف مربایی ،ترشیجات و شوریجات و انواع سرکه و غیره شد. خیلی زود برند آن تبدیل به یک برند شناخته شده شد و یکی پس از دیگری لوح های تقدیر و مجوزهای تولید از راه می رسیدند. هر چند پایان آن برای بنده خوشایند نبود ولی بهترین تجربه ها و دانش را بدست آوردم…

    • خلاصه کلام

خلاصه اینکه خواندن این کتاب رمان گونه فوق العاده آموزنده و کاربردی مقدماتی را به کلیه علاقه مندان حوزه کسب وکار و کار آفرینی توصیه می کنم . اگر میخواهید مفاهیم پایه مدیریت مشارکتی و صنایع و تولید را با زبانی ساده و دقیق بیاموزید حتما این کتاب را مطالعه کنید! از نویسنده این کتاب سپاسگزارم که رویکرد کایزن رو در سراسر کتاب بخوبی بکار بسته اند تا کتابی ساده و پرمغز آماده شود و امیدوارم برای خوانندگان محترم نقطه عطفی در تحول کسب و کارشان باشد . حقیقتا مطالعه این کتاب نبش قبری بود که با خواندن آخرین بخش آن جانی دوباره در من دمیده شد و گویی جهان فریاد می‌زند “برخیز و سلامی دوباره به زندگی کن…”

کلمات کلیدی

مدیریت مشارکتی، تحول کسب و کار، مهندسی صنایع، کایزن، بهبود مستمر

نقدی کوتاه بر کتاب “مدیریت بازاریابی برای جذب سرمایه”

چکیده

کتاب حاضر که به منظور مطالعه دانشجویان مقاطع تحصیلی در رشته‌های مدیریت مالی و بازرگانی تدوین یافته در موضوع مدیریت بازاریابی برای جذب سرمایه، نوشته شده است. بدین ترتیب در کتاب پس از بررسی اجمالی بازار سرمایه و شرح روش کار آن، مفاهیم و ابزارهای بازاریابی برای جذب سرمایه بررسی شده است. این مفاهیم و ابزارها در سه قسمتِ تدوین راهبرد بازاریابی برای کسب سهم ذهنی مشتریان، تدوین تاکتیک بازاریابی برای کسب سهم بازار و تدوین روش‌های خلق ارزش برای کسب سهم قلبی مشتریان، توضیح داده شده‌اند.

    • مقدمه: چگونه این کتاب به دست بنده رسید؟

سال ها پیش این کتاب رو خریده بودم و اون زمان که مطالعه میکردم چیزی نفهمیدم ازش!!! چون خیلی مفاهیمش جدید بود! چند وقت پیش که کتاب خونه دفتر کارم رو مرتب میکردم چشمم به این کتاب خورد! عنوان کتاب کششی داشت که باید می خوندمش حتما! با اینکه خیلی قدیمی محسوب می شد! با شما نتایج مطالعه این کتاب رو به اشتراک میذارم

    بنده طی یک صبح تا عصر آن را مطالعه نمودم. بررسی تطبیقی مفاهیم بیان شده در کتاب به نسبت سال انتشار و آنچه بنده از فضای کسب و کار ایران در طی آن سال ها می دانستم و همچنین فضای امروز حاکم بر کسب و کار ها و استارت آپ ها چند نکته را برای بنده روشن نمود:
  • ۱- مفاهیم بیان شده در کتاب نسبت به فضای کسب و کار ایران سال ۱۳۹۰ خیلی جدید و ناشناخته بوده است. طبیعتا این کتاب در آن زمان صرفا برای آشنایی بیشتر با ادبیات کارآفرینی دانشگاهیان و صاحبان کسب و کارها خالی از لطف نبوده است.
  • ۲- هم اکنون پس از ۸ سال از تاریخ چاپ این کتاب برخی از لغات و اصطلاحات موجود در آن در گوشه و کنار فضای کسب و کاری ایران به گوش می رسد و این نشان دهنده فاصله زیاد ادبیات کارآفرینی و توسعه کسب و کار ما با غرب دارد.

در مجموع عنوان این کتاب را خیلی زیبا، هوشمندانه و مورد نیاز فضای کسب و کار امروز میدانم با این تفاوت که:

  • ۱- رویکرد بازاریابی برای جذب سرمایه فوق العاده و مورد نیاز کسب و کارهای ایرانی است. اکثریت صاحبین استارت آپ ها و کسب و کارها فاقد توانایی بازاریابی برای این حوزه هستند. پس رویکرد کلی کتاب بشدت در فضای ایران لازم و خلاء آن احساس می گردد.
  • ۲- مفاهیم و فرایندهای موجود در این کتاب قابل استفاده در ایران نیست و باید کتابی با عنوانی مشابه ولی مطابق با شرایط کسب و کاری ایران نگارش شود.
  • ۳- بخش سوم این کتاب که به ادبیات و معماری پایه بازاریابی اشاره می کند، ساده و کاربردی نگارش شده و قابل استفاده توسط کسب و کارهای ایرانی هست.

در پایان اینکه از مترجمین این کتاب نهایت تشکر و قدردانی را دارم و امیدوارم شاهد ترجمه های قوی تری از کتاب های غنی و مناسب کسب و کارهای ایرانی باشیم.

توصیه های راهبردی

اگرچه فرایند انتخاب یک کتاب و ترجمه آن بسیار دشوار و چالشی است ولیکن مترجمین عزیز ما باید به موارد زیر قبل از ترجمه یک کتاب دقت کنند:

  • ۱- راهبرد(سهم ذهنی): کتاب مورد نظر برای چه بازاری مناسب است: دانشگاهی، کسب و کاری و یا حکومتی ؟
  • ۲- ارزش(سهم قلبی): کتاب مورد نظر چه ارزشی از نظر خدمات و فرایند ایجاد می کند ؟
  • ۳- تاکتیک(سهم بازار): کتاب مورد نظر چگونه و توسط چه استراتژی باید بازار را هدف قرار دهد؟

کلمات کلیدی

فرشتگان سرمایه گذار، Angles، شتابدهنده، Accelerators ، سرمایه گذاران خطر پذیر، venture capitals

زندگی در منطقه خطر با قوهای سیاه

تا حالا با کسانی مواجه شده اید که پس از یک رخداد بسیار نامنتظره (مثل افزایش غیرمنتظره انس جهانی طلا پس از شهادت سپهبد سلیمانی) شروع میکنند به انواع تحلیل ها و اینکه کاملا قابل پیش بینی بوده است؟! یا مثلا راجع به بیت کوین!

اینستاگرام پر است از کسانی که راجع به بیت کوین چنین میگویند:

“آیا میدانید اگر در سال ۲۰۰۵ معادل یک میلیون از درآمد خود را بیت کوین خریده بودید هم اکنون یک میلیاردر به تمام معنا بودید؟!”

ویا کسانی که فعالان حوزه بورس را سرزنش میکنند که ما گفته بودیم بورس ریزش سنگین میکند! و سپس شما را ارجاع میدهند به کتاب هایی نظیر “اقتصاد خرد” اثر دومینگ سالواتوره و به گونه ای این موضوع و هوشمندی خود را شوآف (Show Off) میکنند که بعضا شنوندگان احساس حماقت میکنند! جهش دلار از ۱۲۰۰ تومان به حدود ۴۰۰۰ هزار تومان و سپس ۱۴۰۰۰ تومان را چطور؟! ممکن است الان بگویید قابل پیش بینی بود. باشد کمی صبر کنید. #اندکی_تامل.

شخصا بارها و بارها پس از رخدادهای غیرمنتظره با شومن های کروات زده (اصطلاح مورد استفاده توسط #صدرا_علی_آبادی) برخورد داشته ام. شما چطور؟!

به این ها می گویند قوی سیاه! داستان قوی سیاه چیست؟

رویدادی نامنتظر با پیامدی عظیم که بعد از رخداد قابل تبیین و پیشبینی مینماید. به زبان ساده‌تر قوی سیاه سه ویژگی دارد: ۱٫تقریبا غیر قابل پیشبینی است بنابراین ما احتمال رخداد آن را بسیار پایین ارزیابی می کنیم.| ۲٫پیامد های آن عظیم و بزرگند| ۳٫ بعد از وقوع، انسان‌ها ادعا می‌کنند که چنین رویدادی قابل پیش‌بینی بود!

و اما چرا قوی سیاه؟ قبل از اینکه استرالیا کشف شود، همه فکر می کردند که قوها سفید هستند تا اینکه در استرالیا قوهایی کشف شدند که نه تنها سفید نبودند بلکه اتفاقا برعکس، سیاه هستند! میلیون ها بار دیدن قوهای سفید باعث نمی شود که قوهای سیاه وجود نداشته باشند.

قوهای سیاه نماد “رخدادهای مبهوت کننده” هستند. از آن جهت مبهوت کننده اند که کسی آن را پیش بینی نمی کرد و برای آن هم آماده نبود. چرا؟ به این دلیل که ما آدم ها با نگاه کردن به تجربه گذشته (تاریخ)، می خواهیم آینده را پیش‌بینی کنیم. و بدیهی است که در گذشته موبایل اختراع نشده بود. داعش وجود نداشت. هیتلر به دنیا نیامده بود. اتحاد جماهیر شوروی فرو نپاشیده بود و زلزله کرمانشاه و سیل گلستان نیامده بود.

“نسیم طالب” مردم را در رابطه با قوهای سیاه به دو دسته تقسیم میکند: پیشگویانی که  با مدلهای ریاضی و نمودار گاوس تلاش میکنند دنیا را به شکل میانستان (واژه سازی خود نسیم طالب است) ببینند حال که نیست و به همین دلیل پیشگویی شان به خطا میرود. و کسانی که بعد از این که قوی سیاه رخ داد با تلاش برای برقراری رابطه‌ی علت و معلولی میخواهند نظریه و فرضیه از آن استخراج کنند. به نوعی طالب هر آنچه که در دانشگاه ها میگذرد را به تمسخر میگیرد. او میگوید دانشگاه محیط را شبیه سازی میکند و آن شبیه سازی سوگیری ایجاد میکند. مثل بدنسازی که در باشگاه ورزش میکند اما نمیتواند در دنیای واقعی حتا یک سنگ را بردارد. او اقتصاددان‌ها را محکوم میکند که با مدل‌هایشان نسبت به دنیای واقعی کوری و نابینایی ایجاد میکند که در همان نقاط کور قوهای سیاه خوابیده‌اند.

دقت کنید که قوهای سیاه همیشه منفی نیستند بلکه می تواند تاثیرات مثبت داشته باشد: موبایل، هوش مصنوعی، رمز ارزها و رای آوردن مهاجرین و اقلیت ها در انتخابات کشورهای پیشرفته؛ همه قوهای سیاه مثبت هستند.(برگرفته از مقاله #مجتبی_لشکر_بلوکی)

اولین کار این است که بپذیریم که تعیین احتمال رخدادهای مبهوت کننده (کشف قوهای سیاه) با استفاده از روش‌های علمی قابل محاسبه نیست. متاسفانه خبرگان هم در این زمینه به اندازه عوام قدرت پیش بینی و پیش گویی دارند. پیش فرض های ما باعث می شود که نسبت به دیدن قوهای سیاه کور باشیم.

دومین کار این است که علاوه بر توجه به پارامترهای قطعی (آینده قطعی) و سناریوهای احتمالی (آینده های محتمل)، قوهای سیاه (آیندهای نامحتمل) را هم در نظر بگیریم. چگونه؟ به آینده های نامحتمل فکر کنیم از بین آینده های نامحتمل آنهایی که تاثیرات خیلی اساسی روی ما دارند را شناسایی کنیم و سپس از خود بپرسیم که اثرات آن چیست و سپس چگونه می توان از اثرات منفی آن آسیب ندید و یا اثرات مثبت آن استفاده کرد؟ مثلا ما فکر می کنیم تا کنون هیچ بانکی در ایران ورشکست نشده، اگر هم ورشکست شود بانک مرکزی جبران می کند. چرا؟ چون در گذشته چنین چیزی رخ نداده. اما شاید یک دفعه فهمیدیم یک قوی سیاه لعنتی وجود دارد و دقیقا همان بانکی که ۱۰۰% سپرده ما در آن جاست ورشکست شد و ….

ما شاید نتوانیم جلوی سیل، زلزله، جنگ، تورم هزار درصدی را بگیریم. اما می توانیم در معرض یک رخداد باشیم یا نباشیم و یا می توانیم اقدامات جبرانی- پوششی برای آن ها داشته باشیم یا خیر. کسی که روی گسل خانه‌ دارد، نسبت به زلزله بسیار آسیب‌پذیرتر از دیگران است. ما نمی توانیم جلوی زلزله را بگیریم، حتی نمی‌توانیم بگوییم چه زمانی زلزله می آید؟ اما می توانیم در منطقه خطر زندگی نکنیم. همچنین آمادگی روانی، ذهنی، بدنی و غذایی لازم را برای زلزله داشته باشیم.

ما نمی توانیم جلوی ورشکستگی بانک مان را بگیریم اما ….

ما نمی توانیم مانع گسترش هوش مصنوعی شویم اما …

ما نمی توانیم جلوی پیدایش رمزارزها را بگیریم اما …

تجربه تاریخی نشان داده، ایران سرزمین قوهای سیاه است، قوهای سیاه هم تاثیرات مثبت هم تاثیرات منفی بالایی دارند. نمی توانیم قوهای سیاه را صید کنیم یا رام کنیم، اما می توانیم با اقداماتی خود را برای قوی سیاه بعدی آماده کنیم.

برای تجویزهای راهبردی شما را به خواندن کتاب قوی سیاه ترغیب میکنم. #بهترین_کتابهایی_که_خوانده ام

برداشت از مطالعه کتاب و نقدهای موجود در فضای مجازی از جمله:  مقاله #مجتبی_لشکر_بلوکی و #صدرا_علی_آبادی